دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق | ... | |
ب) اهمیت تحقیق.. 2 ج) ضرورت تحقیق.. 2 د) سؤالات تحقیق 2 هـ) فرضیه تحقیق 3 و) پیشینه تحقیق 3 ز) ساختار تحقیق 3 فصل اول: کلیات مبحث اول: تعاریف 5 گفتار اول: تعاریف اصلی.. 5 الف- حق.. 5 ب- انسان. 8 ج- محیط زیست… 9 گفتار دوم: تعاریف مرتبط.. 9 الف- رابطه حق و تکلیف… 9 ب- ارزش در محیط زیست… 12 مجامع بینالمللی.. 13 گفتار اول: فلسفه خلقت… 21 گفتار دوم: دین و محیط زیست… 24 الف. نگاه دین به محیط.. 24 ۱. آلودگی هوا 26 ۲. دفع زباله. 27 ۳. فضای سبز. 29 ب. نگاه دین به انسان. 31 گفتار سوم: انسان و محیط زیست… 40 الف. نگاه انسان معتقد. 40 ب. نگاه انسان غیرمعتقد. 43 فصل دوم: مبانی و شرایط حق انسان بر محیط زیست
مبحث اول: مبانی حق انسان بر محیط زیست… 50 گفتار اول: مبانی فقهی.. 50 الف: قرآن. 50 آیاتی از قرآن که محیط زیست را حق همگانی میداند. 52 ج. عقل.. 63 د. بناء عقلا.. 64 گفتار دوم: مبانی حقوقی.. 68 الف: قانون داخلی.. 68 قانون اساسی.. 68 مقررات سازمان ملل متحد. 70 گفتار اول: استفاده متعارف… 76 گفتار دوم: حق استفاده از محیط زیست به همراه تکلیف… 77 فصل سوم: آثار حق انسان بر محیط زیست مبحث اول: اباحه انتفاع انسان از محیط زیست… 84 گفتار اول: انتفاع از محیط زیست… 84 گفتار دوم: انفال و مالکیت آن برای انسان. 84 مبحث دوم: ضمان در مقابل استفاده سوء از محیط زیست… 93 گفتار اول: استفاده سوء از محیط زیست… 93 گفتار دوم: خسارت بر محیط زیست و انواع آن. 95 بند اول: اصول حاکم بر خسارتهای زیست محیطی.. 97 بند دوم: ماهیت مسئولیت زیست محیطی و مبنای آن. 98 الف: ماهیت مسئولیت… 98 ب: مبنای مسئولیت… 99 بند سوم: مفهوم خسارت… 100 بند چهارم:روش ارزیابی خسارات زیست محیطی.. 101 بند پنجم: رابطه سببیت… 102 بند ششم: مسئول پیشگیری و جبران خسارت زیست محیطی.. 103 بند هفتم: عوامل رافع مسئولیت زیست محیطی.. 104 الف: عوامل توجیهکننده اجباری.. 104 1. دخالت شخص ثالث… 104 1. داشتن مجوز دولتی.. 105 مبحث سوم: دادرسی مربوط به حق انسان بر محیط زیست… 107 گفتار اول: خواهان دعوی.. 108 الف: خواهان. 109 گفتار دوم: خوانده دعوی.. 110 گفتار سوم: دادگاه صالح و محل اخذ و مصرف خسارت… 111 الف – محیط زیست و خسارت زیست محیطی.. 120 ب- معیار ارزیابی غرامت… 122 ج- آیین اجرا 124 پیشنهادات… 127 نتیجهگیری.. 127 فهرست منابع و مآخذ. 127 الف) كتب… 127 ب) قانون. 130 ج) انگلیسی.. 130 چکیده: از جمله مسائل جدیدی که در عرصه حقوق مطرح شده است بحث حقوق محیطزیست و مطالب مربوط به آن است که یکی از آن مطالب، «حق انسان بر محیطزیست» است. منظور از این عنوان بهرهبرداری متعادل و متساوی همه نسلها از مواهب طبیعی است و علت طرح آن هم این است که امروزه بیمحابا این مواهب مورد تاحت و تاز انسانهای فرصتطلب و سودجو قرار میگیرد که زیانهای عدیدهای را به دنبال خود خواهد داشت و از جمله آن زیانها محروم شدن نسلهای آتی از زیبائیهای طبیعت است و از جمله آن زیانها تنگ شدن عرصه زندگی بر انسانهایی است که در عصرهای آینده پا به عرصه وجود میگذارند، سوراخ شدن لایه ازن بر اثر کثرت گازهای گلخانهای و آلوده شدن فضای شهرها به خاطر کثرت استفاده از وسایل بنزینی و گازوئیلسوز و بروز دهها رقم بیماری ریوی و کلیوی و عروقی از جمله آن زیانهاست. بالاخره انسانهای بعد نیز حق حیات و تنفس در این اجتماع را دارند. نکته مهمتر این که در کنار هر حقی تکلیفی نیز هست و حق انسانهای محیطزیست، تکلیف همین انسانها و تکلیف دیگر انسانها را به دنبال خود دارد که در این پایاننامه مورد گفتگو قرار گرفته است و از جمله افرادی که تکلیف متوجه آنان است دولتها هستند که وظیفه مراقبت بیشتر از عرصههای طبیعی را دارند که در اصول 45 و 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار گرفته است. کلید واژهها : حق، تکلیف، محیطزیست، انسان. مقدمه الف) بیان مسأله تحقیق مسأله مورد گفتگو در این پایاننامه عبارت از «حق انسان بر محیطزیست» است و شالوده اصلی بحث آن است که انسانهای این کره خاکی چه حقی از بهرهمندی از مواهب طبیعی دارند، ایا مواهب طبیعی متعلق به یک نسل است یا تمام نسلها و راهکارهای حفاظت از طبیعت برای استفاده انسانهای آینده از محیطزیست چیست؟ و چه آثاری بر عدم رعایت این حق مترتب میگردد. ب) اهمیت تحقیق محیطزیست بخشش الهی برای تمام نسلهاست و تا تمام آنان به تاراج انسانهای سودجو نرفته است و فرزندان آینده را محروم از این بخشش الهی نکرده باید به راههای جلوگیری از تاراج آن پرداخت. ج) ضرورت تحقیق گاهی نسبت به برخی مسایل حیاتی و مهم سهلانگاری میشود تمام دنیای ما یک محیطزیست بیشتر ندارد که متعلق به همه افراد بشر فعلی و آتی است و باید برای حفاظت از آنها فکری کرد. د) سؤالات تحقیق الف) سؤال اصلی انسان چه حقی بر محیطزیست دارد و قلمرو آن کجاست؟ ب) سؤال فرعی مبنای حق انسان بر محیطزیست چیست؟ انسان همان طور که در محیطزیست تکلیف دارد حق هم دارد و قلمرو آن استفاده متعادل است. در این زمینه به صورت خاصی پایاننامهای تنظیمنشده است و کتابی نوشته نشده است و به صورت پراکنده در برخی آثار مطالبی ذکر شده که ما آن را جمعآوری و ارائه نمودهایم. ز) ساختار تحقیق تحقیق فعلی در یک مقدمه و سه فصل و یک خاتمه صورت پذیرفته است در فصل اول به کلیات و در فصل دوم به مبانی و در فصل سوم به بحث از آثار پرداختهایم ودر خاتمه نیز همین پیشنهاداتی و نتیجهگیری از تحقیق پرداختهایم. مبحث اول: تعاریف گفتار اول: تعاریف اصلی الف- حق بسیار اتفاق افتاده که در مواردی گفتهایم: حق با من است، حق با شماست یا او حق مرا پایمال کرد یا فلانی به حقوق دیگران احترام میگذارد و آیا همگان به حقوق خویش و دیگران آگاهی دارند؟ برای پرداختن به این مطالب نخست باید بدانیم، «حق» چیست. واژه «حق» در لغت به معنی ثبوت و ثابت است و در مقابل آن کلمه «باطل» به معنای غیر ثابت قرار دارد. حق، ثبوت اعتباری یك امر وضعی است برای یك شخص، كه له او و به عنوان امتیازی برای او مقرر شده است و زمام آن به دستاش قرار داده شده است و مستلزم وظایف الزامیبر عهده دیگران در قبال صاحب حق است. حال فرق نمیكند آن چه برای صاحب حق مقرر شده است صلاحیت حقوقی در انجام فعل باشد یا آزادی انتخاب یا اهلیت انتفاع یا اولویت یا امر دیگری مانند اینها[1]. به عنوان نمونه، حق مالکیت، که هرگاه کسی مالک خانهای باشد، میتواند از آن خانه استفاده کند و در آن سکونت نماید یا در آن تصرف کند و آن را بفروشد یا به دیگری ببخشد یا خراب کند و دوباره بسازد. یا مثلاً حق قصاص نفس که دارنده این حق میتواند اعدام قاتل را از دادگاه بخواهد. چنین حقوقی را شرع و قانون به صاحب حق میدهد و پشتیبانی از صاحب حق نیز، وظیفه شرع و قانون است. واژه «حق » چند کاربرد و معنا ذکر می کند که برخی از آن از این قرار است: ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، حزم، سزاوار[2]. با توجه به آنچه بیان شد، روشن می گردد که «حق» واژهای عربی است که به معنای «ثبوت » و «تحقق » است و وقتی می گوییم: چیزی تحقق دارد، یعنی ثبوت دارد[3]، و گاه معادل آن در زبان فارسی «هستی پایدار» به کار برده می شود؛ یعنی هر چیزی که از ثبات و پایداری بهرهمند باشد، حق است[4]. ارکان حق هر حقی سه رکن دارد: ۱. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق برای آنها و به نفع آنهاست (من له الحق؛ صاحب حق). ۲. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق بر آنهاست و در مقابل آن حق، وظیفه دارند و باید به وظیفه خویش عمل نمایند (من علیه الحق؛ کسی که در مقابل آن حق مسئولیت دارد). ۳. آن چیز یا کسی که حق بدان تعلق گرفته است (متعلَّق حق). متعلق حق گاهی شیئی خارجی و عین است مانند حق مالکیت کسی بر زمین یا خانه؛ گاهی دَین است؛ مانند بدهی که بدهکار به بستانکار دارد؛ گاهی منفعت است مانند کسی که حق استفاده از میوه درختی را دارد و گاهی انتفاع۳۱ است مانند کسی که مجاز است از سایه درختی بهرهمند شود. اگر كسی به دیگری زیان وارد نماید مسئول است ولو این كه تقصیری از او سر نزده باشد، بنابراین زیانهای بدنی و مادی به طور نوعی تضمین شدهاند كه موجب مسئولیت هستند ولی زیانهای اقتصادی تضمین شده نیستند و اینگونه زیانها نتیجه اعمال حق فعالیت تجار و غیره هستند. و این فعالیت آنها بر رقبای آنها لطمه میزند در اینجا مسئولیت منوط به اثبات قتقصیر عامل زیان است، همینطور در خسارتهای ادبی كه ناشی از به هم خوردن و مطالبه خسارت منوط به اثبات تقصیر است[5]. آثار حق هر حقی باید دست کم یکی از سه اثری را که ذکر میشود، داشته باشد: ۱. اسقاط: فردی که صاحب حق است میتواند از حق خود بگذرد. مانند طلبکاری که حق خود را به بدهکار میبخشد و ذمّه او را بری میکند. حق خیار، حق قصاص و حق استفاده از خانههای سازمانی نمونههای آن میباشند. ۲. نقل: فردی که صاحب حق است میتواند حق خود را به دیگری واگذار نماید. مانند صاحب خانه، که حق استفاده و سکونت در ملک خود را به مستأجر یا مستعیر (عاریه گیرنده) واگذار میکند. حقی که قابل نقل باشد قابل اسقاط نیز است، نه بالعکس. ۳. انتقال: حق این قابلیت را دارد که به دیگری منتقل شود، بدون آن که صاحب حق اراده کرده باشد، مانند حق ارث، حق شفعه، حق قصاص و حق تحجیر. هر حقی که قابل انتقال باشد قابل اسقاط هم است، نه بالعکس. لوازم حق به آنچه حق با خود همراه دارد، لوازم حق میگویند. از بارزترینِ این لوازم، «بهرهوری» است؛ یعنی کسی که نسبت به چیزی یا کسی حقی دارد، میتواند از متعلق حق خود استفاده کند، بهرهور شود و نفعی ببرد. دیگر از لوازمِ حق، «اختصاص» است. چون نفعی که صاحب حق از متعلق حق میبرد، مانع از آن میشود که دیگران آن بهره را ببرند، میتوان گفت: نفع مذکور به ذیحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهره ممنوعند و حق به سود ذیحق و به زیان آنان است، میتوان گفت که حق گونهای «امتیاز» برای ذیحق ایجاد میکند.» چنان كه قبلاً اشاره كردیم حق یك امر اعتباری است. برای تسهیل در تعریف در مقام انتخاب عنوان بسیطی كه به ماهیت حق اشاره داشته باشد – یعنی برای وامگیری یك مفهوم از میان مفاهیم حقیقی و تطبیقی آن بر حق به عنوان مصداق اعتباری آن – لازم نیست خیلی سختگیری كنیم. مسأله از قبیل نوعی نامگذاری است. از آن جا كه معمولاً حق به فعل، تعلّق میگیرد و همه مواردی كه تحت عنوان رابطه حقّیه مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم را میتوان نوعی استیلا بر فعلی خاص قلمداد كنیم. مانعی ندارد در تعریف حق بگوییم استیلای اعتباری شخص است بر فعلی، به نحوی كه از ویژگیهای مزبور برخوردار است و نفوذ حقوقی و ممنوعیت مزاحمت دیگران و موارد مشابه دیگر از آثار این استیلاست. اگر عنوانی كه برای حكایت از مقوله حق انتخاب میشود در نظر عرف – كه معمولاً اهل تسامح هم هست – تداعی بخش نوع موارد آن باشد كافی است، جامعیت این عنوان به دقت فنی لازم نیست. آن چه اهمیت دارد و توجه به آثار و احكام عملی مسأله در عرف ارتباطات معنادار عقلایی و نیز ویژگیهایی است كه برای تمیز حق از احكام اعتباری مشابه آن قبلاً مورد موشكافی قرار دادیم. آن چه گفتیم معنای حقیقی حق بود، اما برخی موارد استعمال این واژه، تمامی ویژگیهای ذكر شده را ندارد، یا استیلای بر فعل برای صاحب حق را كه محور رابطه حقّیه دانستیم در بر ندارد ما این موارد را استعمال مجازی حق به حساب میآوریم، مثل حق برابری برای افراد در جایی كه مبتنی بر استحقاق مساوی نیست بلكه صرفاً از وظیفه اخلاقی دیگران در توجه و احترام یك سان به افراد انتزاع شده است. در این جا اختیار داری فعل و این كه زمام حق به دست صاحب حق باشد متصوّر نیست. همین طور است حق ولایت اگر تصدی آن برای ولیّ منوط به اختیار خود او نباشد. لكن به مناسبت تطبیق برخی دیگر از انسان آزاد نیست كه اگر بخواهد زندگی كند و اگر نخواهد به زندگی خود خاتمه دهد، لكن به مناسبت این كه این بیان به همراه خود الزامی بر گردن دیگران به نفع فرد دارد مبنی بر این كه نمیتوانند او را از این بهرهمندی محروم كنند مجازاً واژه حق را برای آن به كار میبرند. همین طور است حق شكنجه نشدن و امثال اینها كه زمام آن به دست خود فرد نیست و نمیتواند از آن صرف نظر كند یا آن را به دیگری واگذار كند بلكه صرفاً وظیفهای بر عهده دیگران است منتها به واسطه این كه در جعل این وظیفه نفع فرد لحاظ شده مجازاً تعبیر حق به كار گرفته میشود. گویی در این موارد معنای حق به كلیه شئونی از افراد كه از طرف دیگران لازمالرعایه باشد تعمیم داده شده است. میتوان گفت این معنای وسیعتر در عرف و ادبیات غیر فنی، واژه حق اطراد دارد لكن ما باید میان استعمال عامیانه حق و كاربرد فنی آن در عرف فقها و حقوقدانان و امثال آنان، فرق قائل شویم. ب- انسان انسان واژهای است عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر و مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار میرود. انس در مقابل «جن» است. کلمه انسان یا از ماده «انس» است، از آن جهت که انسانها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس میشوند و خو میگیرند؛ لذا میگویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است.
[یکشنبه 1398-07-21] [ 05:12:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|