ما در این رهگذر به برخی از رویدادهای مهم و عبرت آموز میپردازیم. | ... | |
اسب در طویله او بود غیر از آنچه در رمه بود و زراعتش به قدری فراوان بود که دستور داد که انسان و حیوانی را از زراعتش منع نکنند تا هر چه میخواهند از آن استفاده نمایند و چهارصد غلام، ساربانی او را به عهده داشتند. روزی جبرئیل فرمود: ای ایوب! ایام راحتی سر آمد و هنگام محنت فرا رسید، آماده بلا باش. وی پذیرفت و منتظر بود تا روزی پس از نماز صبح شبان فریاد کنان از در آمد و عرض کرد: سیلی از کوهسار آمد و تمام گله را به دریا برد، در این هنگام ساربان از راه رسید و گفت: صاعقهای وزید و همه شتران را هلاک کرد و باغبان هراسان از راه آمد و عرض کرد: همه درختان در آتش بسوخت و آن حضرت میشنید و تسبیح خدا میکرد. ناگهان معلم پسران آمده و گفت: دوازده پسرانت مهمان برادر بزرگ بودند که سقف خانه برایشان فرود آمد و همه را نابود کرد. حضرت ایوب به سجده افتاد و عرض کرد: الهی چون تو را دارم همه چیز دارم.»[3] علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است، ابو بصیر گوید: «از ابوالحسن موسی بن جعفر پرسیدم: علت بلیّه و گرفتاری حضرت ایوب در دنیا چه بود؟ پاسخ دادند: به سبب نعمتی بود که خداوند در دنیا به آن حضرت عنایت کرد و وی شکرش را به جای آورد. در آن زمان هنوز
شیطان از (آسمانها) نزدیک عرش ممنوع نبود، هنگامی که شکرگزاری حضرت ایوب بالا رفت، شیطان حسد برد و به پروردگار گفت: سپاس ایوب تنها به خاطر نعمت دنیوی است که به او دادهای، اگر از نعمت دنیا محرومش کنی هرگز شکر و سپاس هیچ نعمتی را به جا نخواهد آورد. به دنبال آن به شیطان گفته شد: من تو را بر مال و فرزند او مسلط کردم. شیطان به زمین فرود آمد و هیچ مال و فرزندی برای آن حضرت باقی نگذارد ولی به مقصود خود نرسید (زیرا آن حضرت در این حال نیز سپاس الهی را به جا میآورد) و لذا گفت: پروردگارا! ایوب میداند که آنچه را از او گرفتهای به زودی به او باز میگردانی مرا بر بدن او مسلط کن. به او گفته شد: تو را بر بدن ایوب – به استثنای قلب، زبان، دو چشمان و گوش او- مسلط کردم. شیطان به خاطر بیم از رسیدن رحمت الهی بی درنگ به زمین فرود آمد و بین او و پروردگارش حائل شد. هنگامی که بلایا و سختیها به اوج خود رسید یارانش نزد او آمده و گفتند: ما کسی را سراغ نداریم که به این گونه گرفتاریها مبتلا شده باشد مگر به خاطر سوء باطنش! شاید تو نیز که در ظاهر خود را خوب نشان میدادی باطن سوئی داشتهای.»[4] امام صادق A از پدر بزرگوارشان اما باقرA نقل میکنند که فرمودند:
[یکشنبه 1398-07-21] [ 01:28:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|