دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد رشته الهیات: مبانی ، ادله ، وپیامدهای قاعده امکان اشرف واخس | ... | |
در این رساله به بررسی قاعده ی امکان شرف و امکان اخس می شود .ابتداقاعده مورد معرفی قرار می گیرد سپس به بررسی متفرعات قاعده پرداخته می شود مانند شرایطی که قاعده در آن و تحت آن شرایط جاری می شود و آن وجود دو شرط است که یکی متحد الماهیه بودن ممکن اشرف و ممکن اخسّ است . و دومی اینکه قاعده فقط در مفارقات و مبدعات جاری است و نه در عالم موادو حرکات و طبیعت و از طرفی ملاصدرا چون مبنا را بر اصالت وجود نهاده است و همه ی موجودات را در اصل حقیقت هستی واحد فرض کرده است وی شرط اول را بر اساس منظر فلسفی اش لازم ندیده اما ، شرط دوم را قابل مراعات دانسته است همینطور ذکر تاریخچه قاعده امری لازم است تا معلوم گردد اولین اندیشمندی که قاعده را بکار گرفته است که بوده است. روشن است که این قاعده مطابق رای سهروردی قاعده ای اشراقی است. ملاصدرا در این مورد ارسطو را اولین فردی می داند که قاعده رادر آثارش مورد استفاده قرار داده است . اما از حیث منبع آن را به اثولوجیا مربوط می داند پس روشن می شود که افلوطین بایدبه عنوان کسی درنظرگرفته شودکه قاعده رامطرح نموده است. زیرا کتاب اثولوجیا از حیث مولف در طول قرون و اعصار به اشتباه به ارسطو منتسب بوده است پس درک این مطلب که کتاب نامبرده به افلوطین متعلق است گره بحث تاریخی رامی گشاید . مبانی قاعده عبارتند از قاعده الواحد لا یصدر عنه الّا الواحد و همچنین عدم امکان صدور ممکن اشرف از ناحیه ممکن اخس و نهایتاً عدم امکان وجود چیزی که از حضرت حق اشرف باشد. در مورد قاعده الواحد باید گفت که از شدت وضوح ، دچار پیچیدگی شده است . اینکه از یکی دو تا صادر نمی شودموضوعی است که ازناحیه عقل سلیم امری نامعقول تلقی نمی شود . بحث بعدی اینکه منظور از واحد چیست ؟ آیا منظور از واحد وحدت حقه حقیقته است یا واحد بما انه واحداست که دربین آراء حکماایجاد تعدّد رای نموده است و این تعدد نه یک تعدد طبیعی در میان افراد مختلف بلکه گاهی یک حکیم در جایی آن را صرفاً در مورد وحدت حقه جاری دانسته و در جای دیگر آن را در مورد غیر وحدت حقه بکار برده است . حال آنکه مراد از واحد در قاعده الواحد واحد بما انه واحد است ، که هم وحدت حقه را شامل است و هم شامل سایر انواع وحدت می گردد و از آنجا که قاعده ی الواحد به ضرورت به قاعده امکان اشرف منتهی می شود باجاری دانستن قاعده امکان اشرف نظام هستی طولی و تشکیکی ملاحظه می گردد . ازطرفی چون تشکیک فقط در بستر وحدت قابل تکوین است ، ماهیت را در آن راهی نیست زیرا ماهیت مناط کثرت است . پس وقوع تشکیک برابر است با اصیل بودن وجود پس از این قاعده یه اصالت وجود می توان راه یافت ، و همینطور قاعده امکان اشرف در بکارگیری اش از طرف حکما و اثبات وجود عالم مثال از ناحیه سهروردی و یا اثبات وجود حواس از طریقه حسّ بینایی ازنگاه سبزواری قاعده را با مشکل بزرگی روبرو کرده است . اول باید قاعده امکان اشرف قلمروش مشخص شود که درحیطه ممکنات است یادرحیطه موجودات اگر قلمروش موجودات باشند با خود قاعده نمی توان به اثبات وجود اشیاء پرداخت و اگر ممکنات باشد هر ماهیت ممکنی داخل در چارچوب اشرف و اخس می شود که ضرورتاً باید وجود یابد . چرا که هر ماهیتی که اشرف تلقی شود به نسبت ماهیت دیگر اخس است زیرا اشرف ها و اخس ها نسبی است از طرفی خداوند گرچه موجود اشرف است ولی چون در فرض دوم بنا براین گردیدکه منظورماهیات است همه ی اشرف ها و اخس ها نسبی تلقی می شوند و اگر هر اخّسی ، اشرفی را معرفی نماید کار به تسلسل خواهد انجامید اما چون در بیان حکما تصریح شد که اگر در سلسله ی موجودات اخسی یافت شود حاکی از وجود ممکن اشرفی خواهدبود که مقدم برآن است ، موضوع قاعده ممکنات موجوده اند پس ، از قاعده نباید انتظار اثبات وجود موجودات را داشت.. مقدمه: آنچه این رساله متعهد انجام آن می باشد عبارت است از تحقیق پیرامون قاعده امکان اشرف و امکان اخس و همچنین ذکر مبانی و دلایل آن و رفع شکوک و اشکالات وارد گردیده بر آن از ناحیه شخصیت هایی که با نظری انتقادی به قاعده نگریسته اند و همین طور نتایج مترتبه بر آن و نهایتاً گریزی تاریخی بر قاعده امکان اشرف انجام خواهد شد. اساساً مباحث فلسفی و علوم عقلی به واسطه انتزاعی بودنش به نسبت مباحث علوم تجربی از پیچیدگی های خاص خود برخوردار است و احتمال عدم وصول به حاق مطلب برای پژوهشگران و اهل کاوش واقع شدنی تر است .شاید گزافه نباشد اگر ادعا شود به ندرت بطن معنی و مفاهیم برای اهل آن مکشوف می شود ، دلیل باهر بر این موضوع وجود تنازعات وسیع نظری با حفظ مبانی واحد میان اندیش مندان اهل این رشته می باشد . همانطور که زعماء اهل فن ابراز نموده اند ، مشکل اساسی در درک علوم عقلی ، مشکل تصوری است ، به این معنا که پوینده این مسیر پر فراز و نشیب از ابتدا ممکن است که در مرتبه تصور مطلب ، دچار سوء فهم شود و به تبع آن در مرتبه تصدیق ره به خطا پوید .به واسطه این محذور نقش معلم و استاد در تبیین مطالب و مباحث بسیار بیش از سایر شاخه های علوم احساس شدنی تر است . سعی بر این است تا مفاهیم تصوری و تصدیقی در اطراف موضوع مورد بحث. با وضوح و روشنی ارائه شود تا در ظل این نکته ظریفه هم نگارنده در طی مسیر تحقیق دچار وهم و تاریکی نشود و هم خواننده گرامی از غلطیدن در گرداب ابهام و به هم ریختگی مصون ماند..به همین دلیل است که بزرگان این رشته توصیه می فرمایندکه دانشجویان علوم عقلی شیوه مباحثه راازیادنبرندوصرفابه نقل اقوال این وآن بسنده نکنندکه فلسفه وحکمت روایت اقوال نیست.وهمینطورفلسفه وحکمت پاسخی متعالی وانسانی به حس حقیقت جویی آدمی است.تادرپرتوآن به حقیقت دست یازدوبه استکمال نفس اهتمام ورزدوازفروغلتیدن درورطه اوهام وپرستش خویش خصوصاباابزارالفاظ وملاعبه باکلمات که ضخیم ترین وکثیف ترین قسم حجب است درامان ماند«العلم هوالحجاب الاکبر» نباشدکه سرمایه عمربه تباهی وفنارودوحاصلش مشتی الفاظ وغایتش بندگی نفس لعین باشدکه مع الاسف این گونه خسارت وتباهی خانمان براندازغالبادرمیان ارباب علوم حصولیه واقع می شودکه بیداری ازآن خواب،که خواب جهل مرکب است بسیاردشوارمی باشد.ازمظاهروجلوات معانی فوق مهجوریت لاادری است.نگارنده که تابه حال درمیان تضاربات آرا، این عبارت راازهیچکدام ازطرفین نشنیده است. همواره هرکس رای خودراباوجودمناظرات طولانی حق قلمدادمی نموده زیراهدف،به رخ کشیدن نفس پلیددرقالب مجادلات لفظی بوده ونه کشف حقیقت بلکه بندگی وپرستش خویش اساس ومحوراین مجادلات بوده است خداوندهمه راازاین دام تضمین شده ابلیس نجات دهد.
[پنجشنبه 1398-06-28] [ 09:08:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|