دانلود پایان نامه ارشد: الگوی اعتماد به نفس در روان شناسی دین و اخلاق اسلامی | ... | |
مفروضات پژوهش…………………………………. 3 2- مفهومشناسی……………………………….. 3 الف. الگو………………………………. 3 ب. اعتماد به نفس…………………………………. 7 یکم. تعریف اعتماد به نفس…………………………………. 7 دوم. چیستی اعتماد به نفس…………………………………. 9 سوم. مفهومشناسی روانشناسانه از اعتماد به نفس………………. 9 چهارم. معناشناسی عزت نفس و اعتماد به نفس……………………… 11 پنجم. ارکان اصلی اعتماد به نفس…………………………………. 12 ج) روانشناسی دین……………………………….. 14 یکم. دین……………………………….. 15 دوم. روانشناسی……………………………….. 18 د) اخلاق اسلامی……………………………….. 23 یکم. معنای لغوی و اصطلاحی اخلاق……………………………….. 23 دوم. تعریف علم اخلاق……………………………….. 25 سوم. اخلاق اسلامی……………………………….. 26 چهارم. اصول نظام اخلاقی اسلام………………………………. 31 3- ضرورت و اهمیت………………………………… 32 4- تاریخچه و پیشینة تحقیق……………………………….. 33 یکم. اعتماد به نفس در روانشناسی………………………………. 34 دوم. نظرگاه فلاسفه………………………………. 37 سوم. اعتماد به نفس در ادیان ابراهیمی……………………………….. 42 5- روششناسی……………………………….. 43 6- ساختار کلی……………………………….. 45 مروری بر فصل……………………………….. 46 فصل دوم: اعتماد به نفس در روانشناسی دین 1- شاخصهای فرد دارای اعتماد به نفس………………………. 48 یکم. پذیرش دیگران………………………………. 49 دوم. خودگشودگی……………………………….. 49 سوم. هدفداری……………………………….. 49 چهارم. وحدت شخصیت………………………………… 50 تسلط بر سرنوشت………………………………… 50 2- تأثیر خودکارآمدی در رسیدن به اعتماد به نفس………………. 51 اعتماد به نفس و درمان استرس………………………………… 54 مراحل شکل گیری اعتماد به نفس…………………………………. 55 3- رویکردهای روانشناختی به اعتماد به نفس…………………… 56 یکم. علل ناتوانی و ضعف خودشکوفایی…………………………… 59 دوم. نیازهای روانرنجوری……………………………….. 60 سوم. پیششرطهای خودشکوفایی……………………………….. 62 چهارم. احترام به خود………………………………. 63 پنجم. استتثنا در سلسله مراتب نیازها ………………………………64 ششم. نقش موقعیت در مراتب نیازها ………………………………65 هفتم. ویژگیهای افراد خودشکوفا……………………………… 66 4- اهداف اعتماد به نفس…………………………………. 80 5- روشها و راهکارهای اعتماد به نفس……………………….. 81 الف. پایهگذاری اعتماد به نفس در کودکی……………………… 81 ب. راهکارهای دستیابی به اعتماد به نفس در یک نگاه ……………83 6- علائم و نشانه های اعتماد به نفس……………………………….. 84 7- آثار جسمی و روانی اعتماد به نفس………………………….. 86 یکم. تبعات ضعف اعتماد به نفس…………………………………. 87 دوم. ویژگیهای شخصیتی فرد دارای اعتماد به نفس………………. 88 8- موانع اعتماد به نفس…………………………………. 92 9- جمعبندی روانشناسی از اعتماد به نفس………………………. 93 مروری بر فصل……………………………….. 93 فصل سوم: اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی 1- سیرة عملی پیامبر در اعتماد به نفس و توکل……………………. 99 هدف و غایت زندگی……………………………….. 100 2- معنای توکل……………………………….. 100 یکم. توکل و حکمت خداوند………………………………. 102 دوم. مراتب توکل……………………………….. 104 3- اعتماد به خداوند یا اعتماد به نفس……………………………. 105 4- اعتماد به نفس در اخلاق……………………………….. 107 5- حقیقت اعتماد به نفس در اخلاق……………………………….. 110 6- مؤلفه های اعتماد به نفس در اخلاق……………………………… 112 مؤلفة یکم. خودآگاهی و بصیرت………………………………… 114 الف. ملاک شرافت آدمی……………………………….. 116 ب. خویشتنداری درمان اخلاق ناپسند………………………………. 117 ج. شخصیت متعادل در پرتو قوای متعادل………………………………. 118 د. راه رسیدن به بهداشت روانی……………………………….. 119 مؤلفة دوم. احترام به خود………………………………. 121 مؤلفة سوم. کرامت انسانی……………………………….. 123 الف. مدینة فاضلة کرامت………………………………… 126 ب. حقیقت کرامت در شرافت ابدی……………………………….. 127 مؤلفة چهارم. مثبتاندیشی………………………………128 الف. حقیقت اعمال در پرتو نیتها……………………………… 131 ب. سلامت روان در اندیشة سالم………………………………. 132 مؤلفة پنجم. امیدواری……………………………….. 133 الف. امیدواری و پشتکار………………………………. 134 ب. جوینده یابنده است………………………………… 135 مؤلفة ششم. همّت و اراده ………………………………136 الف. نشانهها و راهکارهای رسیدن به همت بلند……………. 137 ب. راه رسیدن به مراتب عالیة انسانی………………………… 138 ج. همت عالی و صفت شجاعت………………………………… 140 مؤلفة هفتم. مسئولیت پذیری……………………………….. 143 مؤلفة هشتم. استقلال روحی ـ روانی……………………………….. 144 7- تفسیر اخلاق از اعتماد به نفس…………………………………. 145 مروری بر فصل……………………………….. 145 فصل چهارم: مقایسه و تطبیق اتکاء به خود و نیروهای درونی……………………………….. 149 1- اتکاء به خداوند………………………………. 150 الف. اشتراک اخلاق و روانشناسی دین………………….. 151 ب. بنای اعتماد به نفس بر عمل خدایی…………………….. 152 2- مذمت اتکاء به غیر خدا……………………………… 153 3- ایمان، امید و توکل به خداوند سرمایة مؤمن………………. 154 4- تحلیل و بررسی……………………………….. 156 مروری بر فصل……………………………….. 165 خاتمه: نتیجه گیری، پیشنهادها و محدودیتها 1- بنای اعتماد به نفس بر توکل به خداوند………………….. 168 الف. تعلیم و تربیت صحیح فرزندان………………………………. 169 ب. تعادل رفتار و گفتار………………………………170 ج. اولیاء صالح و شایسته………………………………. 170 2- پیشنهادها ………………………………171 3- محدودیتها……………………………… 173 منابع……………………………….. 174 الف. فارسی و عربی……………………………….. 174 ب. انگلیسی……………………………….. 179 چکیده انگلیسی……………………………….. 180 چکیده: اعتماد به نفس از مفاهیم برجسته در روانشناسی و از مفاهیم نوظهور در اخلاق اسلامی است. اکنون این پرسش به ذهن میرسد که با توجه به تعریف آنها از اعتماد به نفس، الگوی پیشنهادی آنها چه نسبتی با هم دارند؟ الگوی روانشناسی مبتنی بر عناصر خودباوری، خودآگاهی، خودپندارة مثبت، مثبتاندیشی، احترام به خود، ارادة قوی، پشتکار، شکستناپذیری، هدفداری، کسب دانش و بردباری بوده و الگوی اخلاقی مبتنی بر عناصر خودآگاهی و بصیرت، احترام به خود، کرامت انسانی، مثبتاندیشی، امیدواری، همت و اراده، مسئولیت پذیری، استقلال روحی و روانی است. با مقایسة دو الگو روشن میشود که در مؤلفه های خودآگاهی، کسب دانش و تجربه، مثبتاندیشی و احترام به خود همپوشانی داشته و در سایر موارد، متفاوتاند. رویکرد خدامحورانه در الگوی اخلاقی اعتماد به نفس، وجه تمایز آن با رویکرد روانشناختی است که ناظر به رفتارگرایی و عمل گرایی است. این رساله به روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی پژوهش شده و در چهار فصل (کلیات، اعتماد به نفس در روانشناسی دین، اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی، مقایسه و تطبیق) و بخش خاتمه به سرانجام رسیده است. فصل اول: کلیات 1- بیان مسأله امروزه بحث از اعتماد به نفس یکی از دغدغههای اصلی در زندگی بشری محسوب میشود. اعتماد به نفس گمشدهای است که افراد مختلف با سطوح متفاوتی از دانش و تجربه جویای آن هستند. علیرغم برگزاری کارگاهها و تألیف کتابها و مقاله های بسیار در این زمینه و از سوی دیگر با پیشرفت علم و رهیافتهای زندگی مدرن در رویکردهای مهم به زندگی، این اصل تقویت میشود که اساساً آیا بشر بدون آنکه به روشهای تنظیمدهندة رفتاری در زندگی خویش بیاندیشد، آیا قادر خواهد بود به شکلی رضایتمند به زندگی ادامه دهد، یا میبایست در محققکردن این روشها و تقویتکننده های رفتار، کوششی بس فراوان به عمل آورد؟ بیشک اعتماد به نفس به عنوان یکی از برجستهترین این روشها، جهت تنظیم و تقویت رفتار فردی و تأثیر آن در رفتارهای جمعی(که البته موضوع بحث در این رساله نیست) در نظریهها و مکاتب مختلفی که پیرامون نفس و روان انسان به دغدغههای اساسی رسیده اند، بررسی شده و دربارة آن گفتههایی به تفصیل بیان شده است. روانشناسی دین و اخلاق دو حوزة مهم از حوزههای معرفت است که به پردازش این مفهوم پرداخته و جایگاه ویژة آن را در زندگی انسان مشخص کردهاند. حال این سؤالات اصلی مطرح است که اساساً برداشت دو حوزة روانشناسی دین و اخلاق از مفهوم اعتماد به نفس چیست؟ آیا هر یک از این دو حوزه الگو و راهکار متفاوتی ارائه می کنند؟ همچنین کسی که به خدای متعال توکل دارد آیا ممکن است اعتماد به نفس داشته باشد یا اینکه ایندو باهم در تعارضاند؟ اما سؤالات فرعی عبارتند از: رویکردهای مختلف پیرامون این مفهوم در این دو حوزه چیست؟ و در نهایت با بررسی و مقایسة نظریات شکلگرفته و نیز بیان شباهتها و تفاوتهای آنها در اطراف این مفهوم، کدام یک از آنها بررسی دقیقی از کاربرد این مفهوم در حوزة فردی انسانی ارائه می کند؟ و سرانجام کدام الگو برای ساماندهی رفتار انسانی مناسبتر است؟ مفروضات پژوهش: ارتباط اعتماد به نفس با روانشناسی دین از لحاظ آثار دینداری است که رعایت آن، سطح رضایت فردی را از زندگی ارتقاء خواهد بخشید؛ زیرا آثار دینداری یکی از مباحث عمدة روانشناسی دین بوده و رضایت از زندگی و بررسی آثار تدین در سطح فردی هم از نتایج آن محسوب میشود. از سوی دیگر اعتماد به نفس نیز یکی از آثار دینداری فردی است که رضایت از زندگی را در پی دارد. از آنجائیکه اعتماد به نفس به حسب ماهیت، مقولهای روانشناختی است و با نفس، روح و روان ارتباط مستقیم دارد و از طرف دیگر روانشناسی دین عهدهدار تبیین آثار و پیامدهای اعتماد به نفس است، از اینرو ضروری است که در هر دو حوزة روانشناسی و دین بر مطالب مهم تمرکز شود. بنابراین بعد از توضیحات فوق این اشکال که چرا در مبحث روانشناسی دین، تنها به آراء دانشمندان روانشناس پرداخته شده و از روانشناسی دین کمتر صحبت به میان آمده است، دفع میشود. علاوه بر این نکتة دیگری بر اتقان این پاسخ میافزاید که خود اعتماد به نفس با اینکه در سیرة اهلبیتG وارد است، مفهومی دینی نیست تا بتوان آن را با عینک روانشناسی ملاحظه کرد؛ بلکه مهد آن روانشناسی است. به همین جهت هرکجا از روانشناسی بهطور مطلق صحبت شده مراد عنوان عام است که هم شامل روانشناسی دین شده که شاخهای از دینپژوهی است و هم روانشناسی را تحت پوشش خود دارد. 2- مفهوم شناسی الف. الگو الگو معادل واژگان انگلیسی Model, Pattern, Paradigmو البته کلمات دیگری که مترادف با این معنی هستند میباشد. در ظاهر نباید تفاوت مبنایی و عمده بین واژگان فوق وجود داشته باشد. اما مبحث الفاظ و تبیین و تفسیر واژگان، همیشه از اهم مواضعی بوده که محققان قبل از ورود به هر تحقیقی آنرا از نظر میگذرانند. فرهنگ پیشرفتة آکسفورد[1] Model را بیان سادة یک دستگاه میداند که در توضیحات یا محاسبات استفاده شده و در جایی استعمال میشود که مبین سبک کار و اجرای امری باشد. واژة Pattern در فرهنگ لغت[2] به نوعی، روش عملکرد تعریف شده است. واژة Paradigm نیز بر اساس ایدة کوهن، چیزی است که هریک از اعضای جامعة علمی به تنهایی در آن سهیم هستند. و آن مجموعهای از مفروضات، مفاهیم، ارزشها و تجربیاتی است که روشی را برای مشاهدة واقعیت جامعهای که در آن سهیم هستند (به ویژه در دیسیپلین روشنفکرانه) ارائه میکند. بر اساس ایدة کوهن،[3] این واژه اصطلاح جامعی است که جمیع مقبولات کارگزاران یک رشتة علمی را دربرمیگیرد و چارچوبی را فراهم میسازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند. کوهن معتقد است الگوی یک علم تا مدتهای مدید تغییر نمیکند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش میآید که این الگو را درهم شکسته انقلاب علمی به وجود میآید که پس از مدتی، پارادایم جدیدی به وجود میآورد و دورهای جدید از علم آغاز میشود.[4] از آنجایی که باید هریک از واژگان را در محل خاص خود بهکار گرفت آنچه را که در این تحقیق مناسب و جامع به نظر میرسد واژة Model است. این واژه درحقیقت به نوعی از عملکرد نظریهای خاص دربارة موضوعی حکایت می کند که ارتباط این موضوع را با عناصر و مفاهیمی خاص روشن میسازد. الگو، تبیین دقیق واقعیت و پدیدههای موجود را که محقق در علم خاصی بررسی کرده است، بهصورت محسوس و زبانی گویا ارائه میدهد. گفتنی است که الگو در واقع بازسازی واقعیت در ذهن بوده و چنین الگویی نوعی تجرید است؛ زیرا از واقعیت موجود، برخی ویژگیها اخذ شده و بهوسیلة علائم و مفاهیم نشان داده میشود و از این طریق، تفسیر و تبیین منطقی واقعیت حاصل میشود.[5] پس الگو می تواند فهم دقیقی از آنچه قرار است روی دهد به محقق داده و اثباتپذیری آنرا سهل نماید. به دلیل اهمیت فراوانی که این واژه در علوم مختلف داشته و کاربرد آن توسط اندیشمندان تأیید و تأکید شده است، به مرور مختصری از تعاریف این واژه در چند حوزة علمی پرداخته تا جایگاه مفهوم در این پژوهش مشخص شود. طبق بیان موجود در فرهنگ روانشناسی که در مطلق علم کاربرد دارد، الگو، نمایشی محسوس یا انتزاعی از ساختار مرکب برای فهم تفصیلی قسمتهای آن ساختارِ بهکار گرفته شده معرفی شده است.[6] نمای الگو در علوم اجتماعی چنین است که آنرا یک سازمان مفهومی شامل نمادها میدانند تا اشیاء فیزیکی؛ یعنی ویژگیهای بعضی از پدیدههای تجربی شامل اجزاء و روابط بین آنها را بهشکل منطقی بین مفاهیم نشان دهد. به بیان دیگر مدل، انتزاعی از واقعیت است که بهصورت نظامی ساده، دیدگاهی از واقعیت را ارائه مینماید. به نظر نگارنده آنچه که در مفهوم مدل اهمیت دارد همین انتزاع است. علاوه بر آن به سبب این سیستم میتوان مفاهیم، خصوصیات و روابط عناصر مختلف را انتقال داد. بنابراین مدل، نمایشی از واقعیت است که جنبه های دنیای واقعی مربوط به مسألة تحت بررسی را نمایش داده روابطشان را روشن می کند. پرواضح است که این، موجب درک بهتر از دنیای واقعی میشود.[7] تعریف دیگری در علوم اجتماعی مطرح است که آنرا تعامل عوامل متعدد با یکدیگر میداند البته با این شرط که علاوه بر تأثیر بر یک متغیر، با یکدیگر نیز رابطة کنش و واکنش متقابل داشته باشند. اساساً در این ساختار مجموعه ای بهمپیوسته وجود دارد که دارای عناصر کمی و کیفی بوده و دارای مجموعههای فرعیتر نیز هست. مطابق با این تفاسیر مدلهای متعددی مانند مدل اقتصادی، جامعهشناختی، فرهنگی، سه متغیره و چهار متغیرة یکسویه در این محدودهاند.[8] در حوزة مدیریت تعاریف دیگری مدنظر است. اولین تعریف اینکه آن، تمثیل سادهشدهای است از پدیدههـای جهـان واقعیت. تعریف دوم اینکه نظام نظری روابط بهم پیوستهای است که برای ارائة پدیدههای جهان واقعیت و ارتباطات میان آنها درنظر گرفته میشود. در تعریف سوم آنرا مجموعة فرضهایی دانسته اند که از آن، نتیجه یا مجموعة نتایج، بهطور منطقی استنباط میشود.[9] یکی ازخصوصیات الگو آن است که اگر خوب طراحی شده باشند به واقعیت نزدیک میشوند و از ابزارهای تبیین و پیشبینیاند. در حقیقت الگوها اغلب تغییر می کنند تا واقعیت را دقیقتر نشان دهند و در دانش جدید سهم بهسزایی داشته باشند. خصوصیت مهم دیگری که به الگوی علمی نسبت می دهند این است که میتوان آنرا بهطور تجربی آزمود؛ یعنی امکان ابطال آن وجود دارد. بنابراین واقعنمایی، تبیین و پیشبینی، آزمونپذیری و امکان ابطال از ویژگیهای الگو است. حاصل آنکه الگو در هر ساختاری روابط بین دو یا چند متغیر را بهصورت تابع و شرط، ملاحظه می کند و با انتزاعاتی که صورت میگیرد میتوان درک بهتری از واقعیت داشت که خود ناشی از تعامل و ارتباط عوامل گوناگون بوده و عناصر کمی و کیفی در آن دخیل هستند. به بیان دیگر در این سازمانِ مفهومی ویژگیهای پدیدههای مفهومی، مبین و نشانگر روابط منطقی بین اجزاء مختلف هستند. اصل الگوپردازی[10] به عنوان یک روش کارآمد در آموزههای دینی با تعبیر «أسوه» و در روانشناسی با تعبیر «مُدل» استفاده میشود. به هر روی «الگو» یا «مدل» اصطلاحی است برای توصیف مجموعه ای از فرآیندهای شناختی ـ رفتاری که بهواسطة آن، فرد بعد از مشاهدة این الگو یا مدل در غالب یک رفتار و یا مطالعه و شنیدن این روش رفتار خود را مطابق آن تنظیم می کند. الگوپردازی در همة زوایای رفتار انسانی نفوذ دارد و شامل هرگونه اثرپذیری شناختی مقدم بر تفکر و ادراک نیز میشود. یکی از فرآیندهایی که در این اصل ملاحظه میشود، توجه به خود الگو است؛ یعنی قبل از اینکه انسان چیزی از الگو بیاموزد، باید به آن التفات کند، اگرچه ممکن است به دلایل متعدد عملکردن به الگوها با سختی همراه باشد.[11] ب. اعتماد به نفس یکم. تعریف اعتماد به نفس اعتماد به نفس عبارت است از احساس درونی که انسان را به هدفش میرساند و هیچ مانعی برای رسیدن به مقصود سد نخواهد شد. به عبارت دیگر آن، باور به توانائیهای خود است به شرطی که از هیچ کوششی فروگذار نکند و از سختی راه ناامید نشود. این اصطلاحی است که به تازگی رایج شده ولی قبلاً از این الفاظ استفاده میشده است: عزت نفس، حرمت نفس، احترام به خود، خودباوری، اتکای به نفس و اطمینان به خود. اصطلاحات انگلیسی این واژگان عبارت است از: self-esteem و self-confidence, self-worth, self-respect که تعبیر به self-esteem از همه رایجتر است و برای اولین بار در قرن 17 ساخته و بهکار گرفته شده است. به نوشتة فرهنگ تاریخی آکسفورد این واژه در سال 1657.م ساخته و وارد فرهنگ زبان انگلیسی شده است.[1] تعریف دیگر آن به چگونگی نگرش و قضاوت دربارة خود است. در واقع ارزشها و اعتقادات و بازخوردهای خودمان است و همه چیز به نظر خودمان بستگی دارد. اعتماد به نفس میزان ارزشی است که به خود نسبت میدهیم. بنابراین اعتماد به نفسِ قابل قبول، به مقدار پذیرش هر فرد نسبت به خودش است. در نهایت آن احساسی است که باعث هماهنگی در جنبه های مختلف وجود ما میشود. بسیاری از مردم در تشخیص اعتماد به نفس و کارآمدی خود دچار مشکل میشوند. کارآمدی خویشتن براساس یک اعتقاد واقعی نسبت به توانائیهایمان شکل میگیرد. پس اعتماد به نفس پایین منجر به ضعف کارآمدی شده و توانائی ما را در حل مسائل محدود مینماید. مهم این است که اعتماد به نفس چیزی نیست که دیگران دربارة ما فکر می کنند. زیرا مادامی که تشویقهای آنان مستمر باشد ما نیز اعتبار داریم ولی وقتی که انتقادها شروع شود و یا تشویقها متوقف شود با مشکل روبهرو خواهیم بود.[2] با توجه به اینکه دو عنصر اطمینان به خویش و احترام به خود در بیشتر افراد وجود دارد میتوان گفت هیچ انسانی فاقد اعتماد به نفس نیست و هر کسی دارای این ویژگی است. افراد، دارای شخصیتهای گوناگون هستند با این حال فرد فاقد شخصیت وجود ندارد و این نقاب افراد است که یکدیگر را از هم متمایز می کند. از آنجا که نمیتوان از بیشخصیتی سخن گفت، سخن از نبود اعتماد به نفس نیز نادرست است؛ از اینرو امروزه در متون علمی بهجای سخن از اعتماد به نفس یا عدم آن از اعتماد به نفس پایین و بالا نام برده میشود. در واقع آن، طیف گستردهای است که هر کسی در جایی از آن قرار دارد. تعریفی که بـاری ال ریس[3] و رونـدا برانت[4] از اعتماد به نفس ارائه دادهاند عبـارت است از: آنچه که دربارة خود می اندیشید و احساسی که دربارة خود دارید. و آن برآیند اطمینان به خود و احترام به خود شما است.[5] حاصل آنکه اعتماد به نفس همان احساس ارزشمندی است که در توانمندیهای انسان ضرب شده است. به بیان دیگر توانمندی، همان مهارتهای فردی است و احساس ارزشمندی، نمرههایی است که فرد به توانائیهای خود میدهد و این حقیقت اعتماد به نفس است. [1]– سیدحسن اسلامی، اعتماد به نفس، ص13-16. [2]– علی صاحبی، تقویت اعتماد به نفس زمینة شکوفایی شخصیت، ص3. [3]– L.Reece, .Barry.
[جمعه 1398-07-12] [ 01:12:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|