استاندارد شده یا کد های اخلاقی مدون است. رفتار مدیران، مدیریت تضاد و رویه های حل مسئله در منابع شکل گیری رویه های استاندارد برای تحلیل های سازمانی از چگونگی اخلاقیات در سازمان است(B.Deconinck,2010).

در همین رابطه می توان به سه رویه اخلاقی در سازمان اشاره نمود: وظیفه گرایی؛ بر اساس این نظریه، کنش گران اخلاقی بنابر دستورات عقل عملی، و به اقتضای خودمختاری خویش و در ساحت اخلاق، باید عمل نمایند. یکی از سخنان  کانت این است که: ” با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.”  در اخلاق کانتی، انسان به لحاظ اخلاقی واجد ارزش است. فارغ از نژاد، جنسیت، مذهب، رنگ، پوست و …؛ نتیجه گرایی  که به آثار و نتایج یک عمل توجه دارد. اگر به مناسبات و روابط شخصی بین انسانها و بین کشورها در سطح بین الملل نظر افکنده شود، بحث لذّت، منفعت و نتیجه کاربرد بسیاری دارد. یعنی عملی خوب است که بیشترین سود و منفعت را با خود به همراه داشته باشد. فضیلت محوری؛ در این نگرش، اعتقاد بر این است که انسان بیشتر از اینکه به اصول اخلاقی احتیاج داشته باشد، نیازمند عمل به فضایل اخلاقی است. در واقع اخلاقی عمل کردن بیشتر از گفتگوها و بحثهای نظری، احتیاج به تربیت انسانهایی دارد که عمل اخلاقی را سر منشاء رفتارهای خود قرار دهند ( غلامی، 1388).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

رفتار اخلاقی انعکاسی از ارزش های سازمانی است که خود برایند تعاملات ارزش های فرد و سازمان است. ارزش ها شامل دامنه ای از باورها و تمایلات می باشند و رفتار فرد را بر می انگیزانند.  بطور خلاصه آن ارزش هایی که مستقیماً به باورهای فرد درباره آنچه که درست و غلط است مرتبط است یا آن ارزشهایی که وظایف و تعهدات سازمانی را تحمیل می کنند، ارزش های اخلاقی نامیده می شوند.

2-2-10) ارزش های اخلاقی سازمان

هانت و همکاران[1]  (1989)مفهوم ارزش های اخلاقی سازمان را یکی از عناصر فرهنگی آن قلمداد می کنند. ادراکات افراد از این ارزش ها، به طور مثبتی با باورهای اخلاقی خاص و مدیریت اخلاقی مرتبط است. مشتریان، ذی نفعان وکارکنان، محیط سازمانی اخلاقی را ترجیح می دهند و ارزش های اخلاقی سازمان پاسخ های عمومی کارکنان به کار را افزایش می دهد(بهاری فر و همکاران، 1390). بر این اساس آنچه در جامعه و گروه ظاهر می شود ارزش هایی هستند که در اولویت قرار دارند. در حوزه ارزش های سازمانی، تحلیل های سازمانی متنوع و بعضا دو گان اند. کریس آرجریس،  ضمن تعریف فرهنگ سازمانی به عنوان  نظامی زنده و پویا، آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می‌سازند، راهی که بر آن پایه به‌طور واقعی می‌اندیشند و احساس می‌کنند و شیوه‌ای که به‌طور واقعی با هم رفتار می‌کنند تعریف می‌کند. درصورتی‌که فرهنگ سیستمی از استنباط مشترک اعضاء نسبت به یک سازمان تلقی شود، این سیستم از مجموعه‌ای از ویژگیهای اصلی تشکیل شده است که سازمان به آنها ارج می‌نهد یا برای آنها ارزش قائل است:

1ـ خلاقیت فردی: میزان مسئولیت، آزادی عمل و استقلالی که افراد دارند.

2ـ ریسک‌پذیری: میزانی که افراد تشویق می‌شوند تا ابتکار عمل به خرج دهند، دست به کارهای مخاطره‌آمیز بزنند و بلندپرازی کنند.

3ـ رهبری: میزانی که سازمان هدفها و عملکردهایی را که انتظار می‌رود انجام شود، مشخص می‌نماید.

4ـ یکپارچگی: میزان یا درجه‌ای که واحدهای درون سازمان به روش هماهنگ عمل می‌کنند.

5ـ حمایت مدیریت: میزان یا درجه‌ای که مدیران با زیردستان خود ارتباط را برقرار می‌کنند، آنها را یاری می‌دهند و یا از آنها حمایت می‌کنند.

6ـ کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان سرپرستی مستقیم که مدیران بر رفتار افرادی اعمال می‌کنند.

7ـ هویت: میزان یا درجه‌ای که افراد، کل سازمان (و نه گروه خاص یا رشته‌ای که فرد در آن تخصص دارد) را معرف خود می‌دانند.

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1398-07-21] [ 07:34:00 ب.ظ ]